۶ مطلب با موضوع «مذهبی» ثبت شده است

اکسیر من



اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا   برای از تو سرودن مرا کم است
اکسیر من نه این که مرا شعر تازه نیست
من از تو مینویسم و این کیمیا کم است...
۱۳ آذر ۹۳ ، ۱۹:۴۲ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
طاها ...

ازدواج سنت به فراموش رفته

امروز عنوانی تو یکی از روزنامه خوندم که خیلی تاسف خوردم تیتر صفحه اول اون روزنامه این بود:

"وامی که زوج های جوان را پیر می کند"

(باتعداد متقاضیان فعلی ، اگر امروز ثبت نام کنید 28 ماه طول میکشد تا وام ازدواج دریافت کنید)

این اون تیتر دردآور و تاسف آور بود که دیدید.شمایی که الان دارید این متن رو میخونید چند نفر جوون مجرد در فامیل وآشناهاتون می شناسید که سن ازدواجشون فرا رسیده یا بلکه رد کرده اما هنوز مجرد هستند؟؟

عمده دلائلی که جوون ایرانی و شیعه رو که زمانی پدر مادرا واجداد همین جوون ها دربحث ازدواج زبان زد کشورای دیگه بودن به خاطر زود ازدواج کردن و کم توقع بودن طرفین ، از ازدواج به موقع دور کرده چیه؟

من خودم یک جوانم و در متن جامعه هم هستم و میدونم و میفهمم که نیاز به ازدواج برای یک جوان چه معنا ومفهومی داره ، سوال من از خودمون اینه چرا باید جامعه ما امروز به جایی برسه که انقد آمار جرائم جنسی در اون بالا باشه؟

چرا کاری کردیم و کردن (مسئولین بیخیال) که امروز میانگین ازدواج در کشور ما نزدیک به 30سال باشه؟

چرا کاری کردیم وکردن که امروز از هر 5 ازدواج 2 الی 3 تای اون به طلاق منجر بشه؟

سوال دیگر من اینه که جوونی که به طور میانگین دربین دختران و پسران از15 سالگی چیزی به اسم غریضه ی جنسی وارد زندگیش میشه وتا سن 30 سالگی ازدواج نکرده ونمیکند دراین 15 سال این غریضه طبیعی وخدا دادی رو در کجا و چطور دفع کرده؟ مگر ما چقد جوون داریم که اعتقاداتشون ریشه ای و محکم بالا اومده باشه و در لحاظات حساس پاشون نلغزه؟

چرا کار رو باندونم کاری وتوقعات بی جا وبیهوده که اصلاً این توقعات اساس زندگی رو تشکیل نمیدن به جایی رسوندیم که جوون ما چه دختر وچه پسر ازدواج براشون رویا شده و از یکی از بزرگترین حقوق خود به خاطر این مسائل پوچ چشم پوشی کردن؟

چرا مسئولین خوش فکر و با تدبیر ما حداقل تسهیلات رو به این امر مهم وحیاتی جامعه یعنی ازدواج تخصیص ندادن ونمیدن؟

و هزاران سوال دیگه ای که تو ذهن منو شماست...

به نظر منه حقیر 2علت اصلی ومهم اساس این مشکلات هست:

1-سست شدن پایه های اعتقادی مردم ما به خصوص در مباحث دینی بالاخص در پدران ومادران ما که حمایت معنوی اون ها مثل چراغی میمونه که راه رو تا آخر برای فرزندانشون روشن نگه می داره واونا رو به سر منزل مقصود میرسونه.

2-خیانت مسئولین ما در ایجاد تسهیلات ومشوق های ازدواج در ادوار گذشته و حال و هم اکنون که جامعه ما به سمت سالمندی سرازیر شده ، یکی دیگر ازعوامل مهم در بالا رفتن سن ازدواج و روی آوردن دختران و پسران ما به روابط نامشروع تا قبل از ازدواج و تاثیرات ویرانگر آن در زندگی آینده شان شده است.

در آخر فقط میتوانم بگویم که تنها کاری که من میتوانم انجام دهم این است که دعا کنم بساط ازدواج سالم جوان ها جور شود  و روزی بیاید که هر دو عامل بالا رفع نقص شده باشند.


۲۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۳۱ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
طاها ...

حسین


این قافله، قافله عشق است و ما را نیز به سوی خویش فرا می‌خواند، ای دل مپندار که تنها عاشوراییان

در آزمون بلا بودند صحرای بلا همیشه هست به وسعتی که شاید تو نتوانی احساسش کنی.

۲۸ آبان ۹۱ ، ۱۹:۵۸ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
طاها ...

بیاتابرویم

بسم الله النور


جاده و اسب مهیاست،بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم

ایستاده ست به تفسیر قیامت زینب
آن سوی واقعه پیداست بیا تا برویم

خاک -درخون خدا - می شکفد می بالد
آسمان،غرق تماشاست بیا تا برویم

تیغ - درمعرکه - می افتد و بر می خیزد
رقص شمشیر چه زیباست، بیا تا برویم

از سراشیبی تردید اگر بر گردیم
عرش،زیر قدم ماست بیا تا برویم

دست عباس، به خونخواهی آب آمده است
آتش معرکه برپاست بیا تا برویم

زره از موج بپوشیم و ردا از طوفان
راه ما، از دل دریاست بیا تا برویم

کاش،ای کاش! که دنیای عطش می فهمید
آب، مهریۀ زهراست بیا تا برویم

چیزی از راه نمانده ست چرا برگردیم
آخر راه، همین جاست بیا تا برویم

فرصتی باشد اگر - باز درین آمد و رفت -
تا همین امشب و فرداست بیا تا برویم

۰۸ آذر ۸۹ ، ۱۱:۳۸ ۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
طاها ...

حکایت غم شیعه

غم حالتی است خلاف میل و مانعی است برای آرامش.غم عکس العملی است به نتوانستن!آیا تابه حال باخود اندیشیده ای؛پیامبرت پس از23 سال دعوت به اسلام باید موفقیتش را درلحظات مرگ باآرامش جشن می گرفت، اماچه گذشت بر او وقتی کاغذ و قلم خواست و ملعون دومی گفت((ان الرجل لیحجر))اودیوانه شده است. او غم را لحظه لحظه تجربه می کرد وقتی باران سنگ ازدامان کودکان طائف برسرش فرود می آمد، غم؛وقتی مسلمانانش درشعب ابیطالب خرمایی را می مکیدند و به دیگری می دادند و او روی برمیگرداند، غم؛وقتی درکیسه از مدینه می گریخت و دلشوره ی حمله مشرکین به علی درر خت خوابش راداشت، غم شهادت حمزه عموی عزیزش، غم مسجد ضرار و منافقین، غم فتح مکه و تحمل ابوسفیانی که شرارت را ازقلبش می خواند.... و حالاکه وقت ملاقات محبوب است باید آرامشی را تجربه کند تا وصال معشوق....اما بازهم غم.محمد برمی خیزد و اولی را از امامت جماعت کنار می زند.محمد نتوانسته علی را برخلافت مسلمین بنشاند و برابلهان و مغرضان بفهماند که امامت برای علی است.صاحب((و ماینطق عن الهوی ان هو الاوحی یوحی)) حالا دیوانه خطاب می شود و بازهم غم باید گلویش را بفشارد تالحظه ی مرگ.محمد با غم رفت و میراث دارغم پدر، ام ابیهاست.
تاریخ را خوب بنگر و دریاب که غم، فاطمه را نیز رهانکرد.
گریه های بی امان شبانه روز و شیون در میان اذان بلال رهاوردغم فاطمه است.
کیست نداند که دستان علی بسته است و جبت و طاغوت اورادرکوچه های تاریخ می کشند تا فاطمه رهایش کند.اما فاطمه نتوانست علی رارها کند!
فاطمه، بیت الاحزان مزار شهدای احد را تا ابد ساخت برای تاریخ شیعه و داغ درپیشانیمان نهاد تا مارا باغم بشناسند.آنقدرحکایت غم شیعه طولانی است که نمی دانم ازکجایش بگویم.بگذار  دنبال خوشی و سرور بگردیم و باقی را بگوییم غم......اما دریغ که حتی میلاد منجی نیز سروری ندارد وقتی در پادگان ومخفیانه باید برایش تولد گرفت و نامش را هم باید مقطع نوشت تا....

چهارده قرن گذشته و من و تو وارث این غم شده ایم.اگرحاصل غدیر بازوان کبود زهرا بود و استخوان در گلوی علی، یکباره چهارده کنگره ی ایوان مدائن برسر اومانیسم فروریخت و خمینی کبیر داستان تکراری تشیع؛غم را دوباره سرود.
اسلافمان، همان گهواره نشینان قیام خمینی کبیر، غمنامه ی تشیع را درشلمچه و فاو و شرهانی طنین انداختند و حالا سینه من و تو باید برابر میخ درب سپر شود تا نکند ((انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیافتد))

بگذار بدوی خطابمان کنند و به ریش بلندمان که همرنگ شال سیاه فاطمی است بخندند،بگذار نگاه عاشقانه و تبرک به جای پای سیدعلی را تمسخرکنند، ماکه کوچه ی غدیر، همان کوچه که تاچندسال پیش سیصد وده هزار خون پایش ریختیم تاعلی به مسجد نرسد را خالی نمی کنیم.ساندیس 9دی برای ماشراب طهور است، همان آب خونرنگی است که از دندانهای مسلم در کوچه های کوفه چکید.سیدعلی برای ما متبرک است وقتی نجوای نمازجمعه اش بیت الحزان فاطمه را یادآوری می کند.
مادیگربه غم عادت داریم چراکه اسلافمان هم خوشی ندیده اند و انتظارکشیدند برای کشف غم از امتشان.امسال مقدمه ی فاطمیه مان سقیفه بود و مسجد و علی و طنابی که....نماند بردستانش؛پای این علی اینقدرمقداد و سلمان و ابوذر ایستادند که نه دری به سینه خورد و نه ریسمانی......اما هنوز عده ای درمسجد منتظرند و کسی نتوانسته هنوز تمام حدیث غدیر را بلند بخواند

 

۲۶ ارديبهشت ۸۹ ، ۱۵:۴۵ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
طاها ...

طلبه و شاهزاده

شب طلبه جوانی به نام محمد باقر در اتاق خود در حوزه علمیه مشغول مطالعه بود به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باشد. دختر گفت: شام چه داری؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر در گوشه ای از اتاق خوابید و محمد به مطالعه خود ادامه داد.

از آن طرف چون این دختر فراری شاهزاده بود و بخاطر اختلاف با زنان دیگر از حرمسرا فرار کرده بود لذا شاه دستور داده بود تا افرادش شهر را بگردند ولی هر چه گشتند پیدایش نکردند.

صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران شاهزاده خانم را همراه محمد باقر به نزد شاه بردند شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی و ... . محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد. شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و ... . لذا علت را پرسید طلبه گفت: چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمان و شخصیتم را بسوزاند.

شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگران وی می توان به ملا صدرا اشاره نمود.

 

نفس اماره یکی از عواملی است که انسان را به ارتکاب گناه وسوسه می کند. قران کریم می فرماید: نفس اماره به سوی بدیها امر می کند مگر در مواردی که پروردگار رحم کند «سوره یوسف آیه 53» انسانهایی که در چنین مواردی به خدا پناه میبرند خداوند متعال آنها را از گزند نفس اماره حفط می کند و به جایگاه ارزشمندی می رساند.

۲۲ ارديبهشت ۸۹ ، ۱۶:۵۳ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
طاها ...